شعر در مورد طفل
شعر در مورد طفل نوزاد,شعر درباره طفل نوزاد,شعر در مورد طفل,شعر در مورد طفلان مسلم,شعر در مورد طفلان زینب,شعر درباره طفل,شعر درباره طفلان مسلم,شعر در مورد دو طفلان مسلم,شعر ترکی در مورد طفلان مسلم,شعر در مورد طفل یتیم,شعر درباره طفلان حضرت مسلم,شعر ترکی درباره طفلان مسلم,شعر درباره طفلان زینب,شعر درباره طفل یتیم,شعر در مورد کودک یتیم,شعر درباره کودک یتیم,شعر در وصف طفل
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد طفل برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
به باز آمدنت چنان دلخوشم
که طفلی به صبح عید
پرستویی به ظهر بهار
و من به دیدن تو.
شعر در مورد طفل نوزاد
بگریست بسی از غم تو طفل دو چشمم
وز سنگ دلی در دهنش شیر نکردی
شعر درباره طفل نوزاد
مانند طفلی بازیگوش
قلبم را
چون بادکنکی در دست گرفته ای و
لای این شاخه های بلند
به بازی نشسته ای.
شعر در مورد طفل
چشمانم
همیشه نگران احساس توست
و طفلک دلم
مدام غم دوست داشتنت را
به جان میخرد
شعر در مورد طفلان مسلم
زندگی شاید
یک خیابان درازست که هر روز زنی با زنبیلی از آن می گذرد
زندگی شاید
ریسمانیست که مردی با آن خود را از شاخه می آویزد
زندگی شاید طفلیست که از مدرسه بر می گردد
شعر در مورد طفلان زینب
مگسی را کشتم!
نه به این جرم که حیوان پلیدیست، بد است
و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است
طفل معصوم به دور سر من میچرخید به خیالش قندم
یا که چون اغذیهی مشهورش، تا به آن حد گَندَم
ای دو صد نور به قبرش بارد
مگس خوبی بود
من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد
مگسی را کشتم!
شعر درباره طفل
گرمی دست تو را محتاجم
و دل من… به نگاهی از دور
طفلکی می سازد
ای قدیمی، ای خوب
تو مرا یاد کنی یا نکنی، من به یادت هستم
شعر درباره طفلان مسلم
چون طفل که از خوردن داروست پریشان
با دوست پریشانم و بی دوست پریشان
شعر در مورد دو طفلان مسلم
جای تعجب است که من زنده مانده ام
هرکس که دیده گفته عجب طفل لاغری
شعر ترکی در مورد طفلان مسلم
روحمان آبستن یک قرن تنها بودن است
طفل حسرت نوش ما دنیا نمی آید رفیق
شعر در مورد طفل یتیم
همیشه طفل دبستان خط لب هاشم
همیشه آرش عشق کمان ابروشـم
شعر درباره طفلان حضرت مسلم
پشت مادر که شکست ازغم و حرص از بس خورد؛
“کاش این طفل پسر بود” و نمی دانستم
شعر ترکی درباره طفلان مسلم
امشب آبستنم از تو غزلی شور انگیز
باخبر باش که این طفل پدر می خواهد
شعر درباره طفلان زینب
مـثـل مـعــلـم هـا بـه ذوقـــم آفـریـن گــفـت
مــانـنــد یـک طــفــل دبـسـتــانـی دلـم رفت
شعر درباره طفل یتیم
پس در طلبت کوشش بی فایده کردم
چون طفل دوان در پی گنجشک پریده
شعر در مورد کودک یتیم
عشق دانشکده ی تجربه ی انسان هاست
گر چه چندی ست پُر از طفل دبستان شده است
شعر درباره کودک یتیم
جای طفل شیر خوار آغوش گرم مادرست
لیکن آن شش ماهه بر آغوش بابا مانده است
شعر در وصف طفل
عاقل داند که دایه گهواره طفل
از بهر سکون طفل می جنباند
شعر در مورد طفل نوزاد
طفل جان در مکتبش استاد استادان شدست
ای خدا این طفل را در مکتبش پاینده دار
شعر درباره طفل نوزاد
از پریشانی فرامش کرده مادر طفل خویش
بلکه رفته شیر هم از یاد طفل شیرخوار
شعر در مورد طفل
مثل زیرکان و چنبر عشق
طفل نادان و مار رنگینست
شعر در مورد طفلان مسلم
طفل ما خون خود چرا نخورد؟
دایه روزگار کم شیرست
شعر در مورد طفلان زینب
در خرد طفل دوروزه نهد
آنچ نباشد دل فرزانه را
شعر درباره طفل
طفل کی باشد تو مگر منکری
عربده استن حنانه را
شعر درباره طفلان مسلم
مادر عشق طفل عاشق را
پیش سلطان بی امان نبرد
شعر در مورد دو طفلان مسلم
تا بنگریست طفل گهواره
کی دهد شیر مادر غمخوار
شعر ترکی در مورد طفلان مسلم
ماننده طفل نوبزاده
خیره نگری و خیره مانی
شعر در مورد طفل یتیم
طفل طبعان بر آن نظر دارند
بالغان دیده دگر دارند
شعر درباره طفلان حضرت مسلم
مگر به صید دل آن طفل نی سوار درآمد
که طفل اشک من از سر دوید بر سر راهش
شعر ترکی درباره طفلان مسلم
ای ناله پیر خانقاه از غم تو
وی گریه طفل بی گناه از غم تو
شعر درباره طفلان زینب
طفل گیا شیر خورد شاخ جوان گو ببال
ابر بهاری گریست طرف چمن گو بخند
شعر درباره طفل یتیم
ناله ای می کند چو گریه طفل
که ندانند درد پنهانش
شعر در مورد کودک یتیم
نطفه شبنم در ارحام زمین
شاهد گل گشت و طفل یاسمن
شعر درباره کودک یتیم
طفل را اندیشه فردای سختی نیست نیست
طالب دنیا غم عقبی نمیداند که چیست؟
شعر در وصف طفل
همچو طفل خام در بستانسرای روزگار
کام تلخ از میوه های نیمرس کردن چرا
شعر در مورد طفل نوزاد
نیستی طفل، اینقدر بر خاک غلطیدن چرا؟
گل به روی آفتاب روح مالیدن چرا
شعر درباره طفل نوزاد
زاهدان طفل مشرب، امت شیرینی اند
می کنم در کار مستان این شراب تلخ را
شعر در مورد طفل
پرده دار حرف دعوی کن لب خاموش را
از دبستان بر میاور طفل بازیگوش را
شعر در مورد طفلان مسلم
سرنمی پیچم چو طفل از گوشمال روزگار
جوهر تیغم که پیچ و تاب می سازد مرا
شعر در مورد طفلان زینب
روی تلخ دایه نتواند مرا خاموش کرد
طفل بدخویم، شکر در شیر می باید مرا
شعر درباره طفل
نیست پیرآموز، درس ناله زود آشنا
طفل مادرزاد می داند زبان ناله را
شعر درباره طفلان مسلم
جنبش گهواره خواب طفل را سازد گران
از تزلزل بیش محکم می شود بنیاد ما
شعر در مورد دو طفلان مسلم
طفل بازیگوش آرام از معلم می برد
تلخ دارد زندگی بر ما دل خودکام ما
شعر ترکی در مورد طفلان مسلم
از شکر خنده آن طفل دل عالم سوخت
دایه آمیخت همانا به شکر شیرش را
شعر در مورد طفل یتیم
طفل طبع است مذاقم، من اگر پیر شدم
دل جوان است، اگر بخت جوان نیست مرا
شعر درباره طفلان حضرت مسلم
پیری و طفل مزاجی به هم آمیخته ایم
تا شب مرگ به آخر نرسد بازی ما
شعر ترکی درباره طفلان مسلم
به طفل تخته تعلیم دادن استاد
اشاره ای است که آماده باش طوفان را
شعر درباره طفلان زینب
چنان که شیر کند خواب طفل را شیرین
فزود غفلت من از سفیدمویی ها
شعر درباره طفل یتیم
رمزیم همچو خط بناگوش سر به سر
هر طفل نورسیده ندارد سواد ما
شعر در مورد کودک یتیم
یک طفل شوخ نیست درین کشور خراب
دیوانگی به جای دگر می بریم ما
شعر درباره کودک یتیم
موی سفید هیچ کم از جوی شیر نیست
در کام آرزوی دل طفل خوی ما
شعر در وصف طفل
سحر شکفته تر از گل ز خواب برخیزد
به دست طفل گذارند چون حنا در خواب
شعر در مورد طفل نوزاد
در زمان شیر مستی طفل بازیگوش من
مهره گهواره جای سنگ بر دیوانه ریخت
شعر درباره طفل نوزاد
بی دلان طفل مشرب زین سیاهی می رمند
دیده بالغ نظر را خط مشکین توتیاست
شعر در مورد طفل
طفل را حال پدر آیینه عبرت نماست
گوشمال آدم از بهر بنی آدم بس است
شعر در مورد طفلان مسلم
سیلیی خاموش سازد طفل بازیگوش را
عقل دعوی دار را یک رطل مرد افکن بس است
شعر در مورد طفلان زینب
نیست پروای شکایت حسن عالمسوز را
طفل بازیگوش را دام تماشا آتش است
شعر درباره طفل
طفل را دام تماشا مهد آسایش بود
دل زیاد ما در آن زلف پریشان فارغ است
شعر درباره طفلان مسلم
لاف دانایی مزن خسرو مگر دیوانه ای
در دبستانی که پیر عقل طفل مکتب است
شعر در مورد دو طفلان مسلم
کسان کز دست دل خونی نخورند
اگر پیرند هم طفل به شیرند
شعر ترکی در مورد طفلان مسلم
ابجد سبزه همی خواند بنفشه طفل وار
پیر گشته است و دلش سوی جوانی می کشد
شعر در مورد طفل یتیم
بازیچه ایست طفل فریب این متاع
دهر بی عقل مردمان که بدین مبتلا شدند
شعر درباره طفلان حضرت مسلم
اگر خون خورد خواهی، شیوه بگذار
که خسرو نیست طفل شیرخواره
شعر ترکی درباره طفلان مسلم
درین دیرم چنان مظلوم و مغموم
چو طفل بی پدر بی مادرستم
شعر درباره طفلان زینب
مرده ام اما زآسایش همان بی بهره ام
با کف خاکم هنوز آن طفل دارد کارها
شعر درباره طفل یتیم
اشکم برسر مژگان عنان داری نمی آید
گرو تازیست با صد شعله طفل نی سوارم را
شعر در مورد کودک یتیم
دلبرم شاهد و طفل است و به بازی روزی
بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش
شعر درباره کودک یتیم
خرد ز پیری من کی حساب برگیرد
که باز با صنمی طفل عشق می بازم
شعر در وصف طفل
کجاست آن دیوار کودکی
که آسان همه غمها را به او بسپرم
و شادمانه دوباره متولد شوم؟
شعر در مورد طفل نوزاد
کاش میشد بچگی را زنده کرد
کودکی شد، کودکانه گریه کرد
شعر ” قهر قهر تا قیامت” را سرود
آن قیامت، که دمی بیش نبود
فاصله با کودکی هامان چه کرد ؟
کاش میشد ، بچگانه خنده کرد …
شعر درباره طفل نوزاد
بزرﮒ ﮐﻪ ﻣﯿﺸــــﻮﯼ
ﻏُﺼـﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺯﻭﺩﺗـﺮ ﺍﺯ
ﺧـﻮﺩﺕ
ﻗـَﺪ ﻣﯽ ﮐِﺸــﻨﺪ …
ﺩَﺭﺩ ﻫـﺎﯾﺖ ﻧــﯿﺰ…
ﻏــﺎﻓﻞ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﻟﺒﺨــﻨﺪﻫـﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻟﺒــﻮﻡ ﮐـﻮﺩﮐــﯽ ﺍﺕ …
ﺟــﺎ ﮔــُﺬﺍﺷﺘــﯽ…
شعر در مورد طفل
خیــــلی تنــــــــد رفــــت!
کـــــودکــــی هــــایــم ، بـــا آن سه چرخـــــه قراضــــه اش
کــــاش همیـــــشه پنچـــــر می مــــاند
شعر در مورد طفلان مسلم
پا به پای کودکی هایم بیا
کفش هایت را به پا کن تا به تا
قاه قاه خنده ات را ساز کن
باز هم با خنده ات اعجاز کن